CONSEXT

کلمات

CONSEXT

کلمات

وقتی میل به ارگاسم نزدیک می‌شود|سجاد ملکشاهی

بیایید با یک‌دیگر رک و روشن باشیم
شبیه شبی که دست‌ها به لختی منتهی می‌شود
مانند همان خیابان که در پایان به یک اتاق رسید
با چیزهایی ناآشکار که در خیال هر کسی پدیدار نمی‌شود
مگر این‌که چنان به عمق بزند که چیزهایی را تکه‌تکه کند
قلعه‌هایی را ویران سازد
و هیچ علاقه‌ای به تعلق نداشته باشد
مگر اینکه بداند به ویرانی میل خواهد کرد
مگر اینکه صریح بگوید فردا صحرایی ست
برای تنفس تمام تصاویر پیش و رها کردنشان
چون جانورانی درنده و پیشاتاریخی
تا یکدیگر را بی‌هیچ مجالی قلع-و-قمع کنند
و به تصویری وارد شوند که همه‌چیز حیوانی ست
وجدان رشته‌رشته‌ شده، مانند گوشت گوسفند قربانی
بی‌هیچ‌دلیل تاریخی، تنها قربانی، تا راحت‌تر کشته شود
تا روان‌تر، خونش روی زمین جاری شود،
و درندگان، چون جریره‌ای از خوفناکی‌ی زیبا،
مایل به رسیدن به استخوان باشند،
در اشتیاق به گوشتِ تا چند لحظه‌ی پیش تپنده،
دندان‌های رشدیافته از مکیدن‌شان را به خون آغشته کنند،
به آغاز روز، تا حرکت، به معنای دریدن باشد،
به معنای آن‌چه از زیستن باقی ست،
آن‌چه از گفتن... باغی ست با پستان‌های انبوه
در یکی از طبقه‌های ساختمان، با یک شماره تماس،
و تصاویری الکترونیک،
که تو را به سمت دیگری جهت خواهد داد،
چرا که تنهایی، مبادله‌ناپذیر است،
مگر در ساعت‌هایی مشخص،
وقتی میل به ارگاسم نزدیک می‌شود،
به دریدن مرگ، تا روز دیگری از دست‌ها در ناپیدایی محو شود...

سجاد ملکشاهی
19 دی 1403

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد