ترور سرانجام تقریبا
تحملپذیر میشود
اما نه هرگز به تمامی
ترور چون گربه میخزد
سینهمال میخزد چون گربه
در دوار ذهنم
صدای قاه قاه تودهها را میتوانم بشنوم
آنها قوی هستند
آنها زنده خواهند ماند
مانند سوسک
هرگز چشم از سوسک برندار
دیگر آن را هرگز نخواهی دید.
تودهها همهجا هستند
آنها میدانند چگونه کارها را انجام دهند: (چگونه به درد بخور باشند)
آنها خشم مرگبار و عامیانهای دارند
برای چیزهای
معقول و مرگبار.
مایل بودم یک بیوک آبی 1952 را میراندم
یا یک بیوک آبی تیره 1942
یا یک بیوک آبی 1932 را
بر فراز تختهسنگی از جهنم و به سوی
دریا.
شنیدن بروکنر از رادیو
در عجبم که چرا در جنون مطلق نیستم
در مورد آخرین جداییام
از دوستدختر اخیرم
در عجبم که چرا در خیابانها نمیرانم
مست
در عجبم که چرا در اتاقخواب نیستم
در تاریکی
در تاریکی سخت-شدید
در حال تعمق
دریده-شکافخورده از افکار ناتمام
به گمانم
در نهایت
مثل یک مرد عادی:
زنان بسیاری را میشناسم
و به جای اندیشیدن،
در عجبم که چه کسی دارد او را میکند؟
به نظرم
دارد به یک لعنتشدهی ناچیز میدهد
عذاب بسیاری را در این لحظه.
شنیدن بروکنر از رادیو
بسیار مسالمتآمیز به نظر میرسد.
زنان بسیاری از این میان گذشتهاند.
من در نهایت تنها هستم
بیآنکه تنها بوده باشم.
قلمموی گرامباخر را برمیدارم
و ناخنهایم را با انتهای سختتیزش پاک میکنم.
من متوجه یک خروجی برق شدم.
نگاه کن، من غلبه یافتم.
در نوشتن میغلتند
پمپاژ اشعار-
پسران جوان و اساتید دانشکدهها
زنان-همسرانی که تمام عصر شراب مینوشند
درحالیکه شوهرانشان در حال کارند
آنها در نوشتن میغلتند
همان نامها در مجلات یکسان
نوشتن هرکدام هر سال کمی وخیمتر میشود
و اشعار بیشتری را پمپاژ میکنند
مانند یک ستیز است
یک ستیز است
با نشان چیرگی نامرئی
آنها داستان کوتاه یا مقاله نمینویسند
یا حتا رمان
تنها میغلتند
در پمپاژ اشعار
هر کدام بیشتر و بیشتر شبیه دیگران به نظر میرسد
و کمتر و کمتر شبیه به خود،
و برخی از پسران جوان فروماندهاند و متوقف
اما استادان هرگز دست از کار نکشیدهاند
و زنان-همسرانی که عصرها لب به شراب تر میکنند
هرگز هرگز ترکش نکردهاند
و پسران جوان تازه با مجلات نو ظاهر میشوند
و مکاتباتی میان شاعران زن یا مرد وجود دارد
و چندین بار سکس
و همه چیز مبالغهآمیز و بیهیجان است
وقتی اشعار دوباره ظاهر میشوند
آنها را تایپ میکنند
و به مجله بعدی لیستشده میفرستند،
و میخوانند
تمام چیزی را که میتوانند
غالبا رایگان
به این امید که در پایان کسی درک کند
در پایان برایشان کف بزند
در پایان به آنها شادباش بگوید و تمییز دهد
استعدادشان را
آنها همه از نبوغ خویش مطمئناند
خود-تردیدی بسیار اندکی وجود دارد،
و بیشترشان در نورثبیچ یا نیویورک زندگی میکنند،
و صورتهاشان مانند اشعارشان:
شبیه هم،
یکدیگر را میشناسند و
گرد آمدن و بیزاری و شگفتی و برگزیدن و بعد دور انداختن و طرد
و ادامه میدهند به پمپاژ اشعار بیشتر
اشعار بیشتر
اشعار بیشتر
ستیز ابلهان:
تپ تپ تپ، تپ تپ، تپ تپ تپ، تپ تپ...
توضیح مترجم: در ادبیات فولکلور انگلیسی TAP به معنای کنش سکس با دیگری دانسته میشود. در معنای مدرن به معنای ضربات سبک و قابل شنیدن است.