هذیان اتاق شیرهاییست
بیرونجهیده از هر ضلع:
هذلولیهای آروارهها، کهکشانیست
که شکل صوت را به استخوان مخابره میکند.
دانستن نام شما هنگام سکس به چه معناست؟
جا که زمان چون عرقهای روی کمرگاه میشود
وقت تغییر شیوهی تنفس و گرانش گوشت
که شب موجودیت تازه ظاهر میکند:
لبهای شما، از کدام روز به اینجا سفر کرده؟
خیابانی که در این اتاق منتشر میشود
پشت در تن میگیرد
میان صدای چرخیدن لولاها
که پنجرهای میگشاید به رانهای نامکشوف
تا خیالی تازه شود از بدویت معماری،
چرا که مرگ، از خروجیهای تنت
شکافنده-دروگر است:
محصولهای ضد استعماری
سویههای ازلی، منهای تقسیط تن،
به اجزایی در بازیابی میل میکند
حدود قطبی وحشت، در اضلاع ذوب میشود
شکلهای آخر-زمانی
از تارهای نا-آشنا تصعید میشود.
خوردن اندامها، بدون جویدن رخ میدهد.
خوردن اندامها، مثل بالا-آوردن چیزیست.
کشیدن بارهایی، که میل بر بدن میکارد.
کاردهایی که درونت نهان داری
جنگلیست برای دیدار؟
دیدنت، کورهراهیست که از میان رانهات میگذرد؟
چقدر از چرخاندن زبان بر زبانت فاصله بگیرم
و ارتعاشهای فریبنده، لحظه را چون صخرهای
به اوج برد؟ و گرایش تنانه، تحرکی باشد به سوی چنگزدن به مغاک؟
یورشی برای چرخیدن در گوشت محتوم به فساد؟
گفتن نامت هنگام سکس، بدن تازهای میسازد؟
وهمی منتشر میان گوشت و استخوان،
نور پاشیده بر منافذ پوست
که از هر شعاع، نیزهای به میان اضلاع پیش رود
و کمانهایی بگشاید از تارهای شکافندهی افق؟
افق دو چشم شهوانی که به راه-کشانه-های اریب پرتابشده؟
زاویهای برای چرخیدن در میان کلمات،
کاوشگریست که از محدودهی میل جدا-شده؟
حدود شر، از زبان آغاز میشود؟
از کلمه، که روی کلمهی دیگر بنا میشود،
برجهایی از دَوران،
مهابتی که بتهای ذوبشده را در نیستی رها میکند
سرزمینی ناپدید، سطرهایی از فراموشی
که در حرارت دو تن، بخار میشود
شکل تشدید خون در شادی هولناک دم!
1402-04-23