این چنین مینمود که آنجا عنبیههاییست
چون تصاویر چرخان دیجیتال،
باید به زبانی نزدیک شد که همه فهم باشد؟
مثل اینکه هنوز چیزی در تاریکی بچرخد؟
یا نوعی سفیدیست که در آن گم میشوند
گورهایی در سطح لغت؟
زبان دور زبانی میچرخد، کلمه روی کلمهای،
خانهای در صحرای ازل بنا میشود؟
برجهای بابلم از نوک انگشتها آغاز میشود؟
فردا شبیه چیزی محذوف از میل است؟
و تمام این خطوط در معماری خیابان،
از میان بدنها میگذرد،
روی سنگهای چهرهها میلغزد
و بر امواج نامتقارن، شکلهایی از هذیان را پیش میبرد
اندامهای امتناعی برای انتحار؟
چنین تصاویری، برای آیندهی مجهول خطرناک است؟
و چنین تظاهر کنیم که چیزهایی مهم است
ضروری، و باید نمایش دهیم که چیزی در جریان است
امری مخفی، که همه چیز را خواهد شکافت
شبیه خون، شبیه سکس، شبیه شب
شبیه شبی-سکس-خون که از میان صفحات الکترونیک میگذرد
از برآمدگیهای تن، که حالا به سوزنها سنجاقشده،
به خطوط حیاطهای جمهوری
که بادی موثق و کثیف را از نرخهای گزاف املاک استیجاری
چون تخدیری عتیق به بدنی تزریق میکند که مقرر است
به شکافهای متعددش، متعهد باشد
ابدیتی در تکه تکه شدن و کاوشگری بیرحمانه
مثل وقتی که تن زیستشناختی از گوشتهای بدوی ذهنی میسازد
برای فروپاشی تصاویر پیش در چرخشی چنین
که نور منکسر در فرمولهای مکشوف، بیهودگی پاسخ را تقریر میکند
چرا که نرخ مبادلات ارزی، اقیانوس هول است در دهانی نهنگ-جنس
که مهابتش در معماری فرسوده و مهوع ساختمانهای رو به زوال،
تکههای تقطیعشدهی هیولاییست که در هر آن،
سری تازه از سطر پیش وام میگیرد و در انباشت کلمات،
چنان مینماید که چیزی جریان چیزی را بدل به وضعیتی دیگر میکند
مثل همان آن که روی یک سطر مینشینی
و به گفتگو با نیستی پیش میروی
گورستانی از امحا
نحوهای تصعیدی
لبهای بخارشده و رانهای گشوده به کلمات تازه
انقلابی علیه معماری چهره در بانکها
کشتارگاههای قسطی و درهایی که به رویی دیگر گشوده میشود
پس از دفع اسپرمهای ملی و شقهای نازلشده
در خستگی مایل به خواب نابرابر، ناکافی
و سبعیت صورتی که جزئی از اشیاء میشود
با تاریخی از میلیاردها جمجمهی پیش رو
در سفرههای زیرزمینی مرگ، که خاکهای اساطیری
قهقهههایی شکافان سر میدهند
چرا که هر شعاع، شمشیریست که از نهایت امر سخن دارد:
فساد گوشت، مدفوع و لغزشهای طبقاتی
که بر مبنای نشانههایی چکششده
بر هر سال ممتد میشود
و فضاهای نامکشوف، به نوشتاری دیگر میل خواهند کرد
در بدویتی بیگانه با زبان نهادهشده در تن جمعی
که قرار است ماشینی باشد برای همه فهمی،
برای برقراری ارتباط در ارتفاع محدود،
باید دست به جنایتی علیه خیال زد،
علیه وضعیتی در نوشتار، و غیر از آن، لازم است
شورشی در کلام عیان کرد، تا آشناییزدایی
به وضعیتی دیگر منجر شود،
به دری که استخوان را به کوههای تکین میگشاید.
خرداد 1402