«اما
پارادوکس این جامعه این است که دیگر حتی نمیتوانی در آن بمیری، چون از
پیش مردهای... تعلیق و دلهرهی واقعی همین است. و این صرفاً نتیجهی زندگی
در عصر هستهای نیست، بلکه از راحتیای ناشی میشود که اکنون در آن زندگی
میکنیم؛ راحتیای که همهی ما را به بازماندگانی بدل کرده است. اگر بمبی
بیفتد، نه زمانی برای مردن خواهیم داشت و نه هوشیاری از مرگ. اما همین حالا
هم، در جامعهی حاد-محافظتشده، دیگر هیچ هوشیاری نسبت به مرگ نداریم،
چراکه بهنحوی نامحسوس وارد وضعیتی شدهایم که زندگی در آن بیش از حد آسان
است.
هولوکاست شکل پیشنگرانهای از چنین وضعیتی را ایجاد کرد. آنچه
زندانیان اردوگاههای کار اجباری از آن محروم شدند، امکان کنترل بر مرگ
خودشان بود؛ امکان بازی کردن، حتی قمار کردن مرگ خود، تبدیل مرگ به نوعی
قربانی شدن: آنها از قدرت مرگ خود محروم شدند. و این همان چیزی ست که برای
همهی ما در دوزهای کم و هومیوپاتیک، به واسطهی توسعهی همین نظامها، رخ
میدهد. انفجارها و نابودیها (آشوویتس و هیروشیما) همچنان ادامه دارند،
فقط به شکلی چرکین و شایع درآمدهاند. واکنش زنجیرهای همچنان ادامه دارد،
سرایت، گسترش فرایند ویروسی و باکتریولوژیکی. پایان تاریخ دقیقاً آغاز همین
واکنش زنجیرهای بود.
میل وسواسی به بقا (و نه زندگی) نشانهی این
وضعیت است و بیتردید نگرانکنندهترین نشانهی زوال گونه هاست. اگر به
اشکال فعلی میل نگاه کنید-پناهگاههای ضد هستهای، انجمادسازی، درمانهای
فشار قوی-میبینید که دقیقاً همان اشکال نابودیاند. برای اجتناب از مرگ،
فرد ترجیح میدهد به نوعی حباب محافظ پناه ببرد. از این منظر، باید
بیعلاقگی سریع مردم به محافظت ضد هستهای را نشانهای امیدوارکننده تلقی
کنیم (بازار پناهگاهها به بازاری برای پرستیژ بدل شده، مانند بازار آثار
هنری یا قایقهای لوکس). به نظر میرسد مردم از ارعاب هستهای خسته شدهاند
و تصمیم گرفتهاند به آن تن ندهند، و تهدید نابودی را پا در هوا بر فراز
خود رها کردهاند، شاید با نوعی احساس مبهم نسبت به غیرواقعی بودن آن.
نمونهای عالی از واکنش حیاتی که در قالب تسلیم پنهان شده است: «اگر قرار
است بمیریم، بهتر است در هوای آزاد بمیریم تا در یک تابوت زیرزمینی.» با یک
حرکت، به ارعاب بقا پایان داده میشود و زندگی ادامه مییابد.
همه
از این چشماندازهای آخرالزمانی خسته شدهاند-سناریوی بزرگ تهدید هستهای،
مذاکرات نمایشی، «جنگ ستارگان». در نهایت، آنها با فقدان قدرت تخیل از خود
دفاع میکنند.»