ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
در کنارم شیطان برای همیشه به خود میپیچد
مثل هوای نامحسوس دور-و-برم شنا میکند
همینطور که نفس میکشم، ریههایم را مثل تَب میسوزاند
و مرا سراسر از میل گناه ابدی میکند
با دانستن عشق من به هنر، حواس مرا به دام میاندازد،
پدیدارشدن در اغواکنندهترین شکلهای زن،
و، تحت ظاهرسازیهای منطقی پنهانی،
لبها به فریبندگیهای عاشقانهی شهوتناکش عادت میکنند.
او چنین مرا پیش میبَرَد، بسیار دور از حدود خدا،
نفسنفسزنان و شدیدا خسته،
صحرای ملالت، متروک و وسیع،
و به چشمان حیران من پرتاب میکند
تصوراتی از زخمهای چرکین و لباسهای کثیف،
و تمام همراهان وحشی ویرانی را.