CONSEXT

کلمات

CONSEXT

کلمات

پیش از سپیده‌دمان|فدریکو گارسیا لورکا

تنها چون عشق    

کمانداران

کورند


بر فراز شب سبزفام،

ندای غم‌بار شکافنده

ردی از زنبق خونگرم

به جا می‌گذارد.


کشتی‌ پرزغال ماه

شکافنده روان است از میان ابرهای ارغوانی

و تیردان‌ها

مملو از شبنم‌هاست.


همیشه، تنها چون عشق

کمانداران

کورند.



آدم|فدریکو گارسیا لورکا

یک درخت‌خون صبح را غوطه‌ور می‌سازد

جا که زن تازه‌زا ناله سر می‌دهد.

صداش برگ‌های شیشه را در زخم می‌نشاند

و بر قاب‌های شیشه، یک طرح از استخوان.


نور فردا مستقر است و تسخیر می‌کند

حدود نقره‌فام افسانه را که از یاد می‌برد

التهاب رگ‌ها را در پرواز

به سوی ابهام ناهمگون سیب.


آدم رویا می‌بافد در تب خاکسترِ 

یک کودک که چهارنعل روان است

از میان تکانه‌های گونه‌اش.


اما آدم تاریک دیگر در خیال

یک ماه اخته است از سنگ‌میوه‌ی بی‌تخم

جا که کودک نور خواهد سوخت.